آموزش سخنرانی عمومی به کودکان، فرایندی پیچیده و در عین حال حساس است. بسیاری از کودکان همراه با ترس از سخنرانی عمومی بزرگ میشوند. آنها مایل نیستند جلوی جمع قرار بگیرند زیرا از سخنرانی عمومی میترسند. سخنوری در این مطلب، هفت نکته در ارتباط با آموزش سخنرانی به کودکان را با شما همراهان عزیز و همیشگی در میان میگذارد. این روشها کمک میکنند که کودکان اعتمادبهنفس بیشتری داشته و بتوانند مهارتهایشان را بهعنوان یک سخنران یا ارائهدهندهی ماهر تقویت نمایند.
1. به آن سخنرانی عمومی نگویید!
با استفاده از عبارت” سخنرانی عمومی” نوعی اهمیت افراطی را برای این رویداد قائل شدهایم و در واقع آن را آنقدر مهم جلوه میدهیم که باعث ترس و دلهره کودک میشویم. اما چطور میتوانیم آن را خوشایندتر کنیم؟ بهجای استفاده از سخنرانی عمومی، از چه نامی استفاده کنیم؟ چرا اسمش را نمایش نگذاریم؟ یا چرا به آن “صحبت بازی” نگوییم؟
تبدیل سخنرانی به نوعی بازی و سرگرمی آن را به فعالیتی تبدیل میکند که کودکان از بابت ارزیابیشان در انجامش نگران نمیشوند و در نتیجه نسبت به عدم انجام مطلوب این کار، ترس و دلهرهای نخواهند داشت.
2. مطالعه کمتر، تمرین بیشتر!
زمانی که دانشآموز مقطع دبیرستان بودم، در مورد سخنرانی و روشهای سخنرانی مطلوب، مطالعات کلاسیِ زیادی داشتیم اما این مطالعات کمک زیادی به من و احتمالاً بیشتر همکلاسیهایم نکرد. شخصاً هرگز نتوانستم صرفاً با مطالعهی کتاب در دبیرستان، تکنیکهای سخنرانی عمومی را یاد بگیرم. اما وقتی خودم همزمان با مطالعه به تمرین زیاد پرداختم، توانستم بهخوبی انجامش دهم.
روش عملیمان نیز اکثراً به این صورت بود که چند کلیپ از عالیترین سخنرانیهای دنیا را تماشا میکردیم. سخنرانیهایی که بعضی از آنها، جهان را تغییر دادهاند! و جالب اینکه بعد از آن از ما انتظار میرفت که بدون هیچ تمرینی، بلند شویم و با اعتمادبهنفس کامل در مقابل جمعیت حرف بزنیم!
بهجای تمرکز بر خواندن و مشاهده، باید تمرین را در اولویت قرار دهیم. باید اجازه دهیم کودکان خود را افشا کنند. باید بگذاریم حرف بزنند. ابتدا باید اعتمادبهنفس را در آنها تقویت کنیم. بدانیم اگر کودکان اعتمادبهنفس داشته باشند، آنگاه میتوانند تکنیکهای سخنرانی عمومی را هم بهخوبی فرا گرفته و در عمل بکار بگیرند.
به نظر من سخنرانی عمومی شبیه به دوچرخهسواری است. برای اینکه آن را بهتر یاد بگیرید، باید بیشتر بیرون بروید و تمرین کنید!
3. کودکان را به گروههای کوچکتر تقسیم کنید!
ما عموماً از کودکان میخواهیم که مطالعه کنند و بعد وادارشان میکنیم که در مقابل کلاس بایستند و سخنرانی کنند! این روش خودش میتواند ترس زیادی درون آنها ایجاد نماید.
بهجای این کار، کلاس را به دستهها و گروههای کوچکتر تقسیم کنید یا یک تناظر یکبهیک بین اعضای کلاس برقرار نمایید. آنگاه از کودک بخواهید در برابر مخاطب انفرادیاش یا در برابر جمع کوچکی از همگروههایش که میتوانند بازخورد مثبتی به صحبتهایش بدهند، حرف بزند.
با تقسیم کلاس به گروههای کوچکتر، حتی اگر کودک نتواند عملکرد خوبی از خود نشان دهد، بهجای آنکه در مقابل جمعیت زیادی از مخاطبان، شاهد ناکامیاش باشد، آن را در مقابل یک گروه کوچک تجربه میکند. با این روش، تأثیر منفی رویارویی جمعی در مرحلهی آموزش و یادگیری خنثی شده و کودک بعدها به احتمال خیلی زیاد، آن ترس متداول را از سخنرانی عمومی نخواهد داشت.
4. “بداههکویی” بازی کنید!
البته در برگزاری بازی بداههکویی باید دقت کنید. باید بازیهای مُفرح را در دستور کار قرار دهید. باید وضعیتی ایجاد نمایید که کودکان در آن احساس راحتی کنند. بازی بداههکویی در ابتدا باید خیلی ساده باشد تا اعتمادبهنفس در کودکان شکل بگیرد. تنها زمانی بازی را پیچیدهتر کنید که مطمئن شوید کودکان در بداههکویی تبحر کافی یافتهاند.
بداههکویی به کودکان کمک میکند که مهارت فکر کردنِ آنی و در لحظه را فرابگیرند. من معتقدم بخش زیادی از ترس از سخنرانی از این ناشی میشود که با خود میگوییم وای! اگر حین سخنرانی مرتکب اشتباهی شدیم، آنوقت باید چه کار کنیم؟ ما نگرانیم با یک اشتباه، همه چیز خراب شود. اما با استفاده از تکنیک بداهه گویی، میتوانیم به کودکان کمک کنیم ترسشان را شکست داده و بتوانند در موقعیتهایی که لازم است، واکنش سریع و سازندهای از خود نشان دهند.
5. قبل از آموزش تکنیک، روی پیام تمرکز کنید!
ما غالباً در آموزش تکنیکهای سخنرانی به کودکان عجله میکنیم. شاید به این دلیل که آموزش تکنیک، آسانترین بخش کار است! درحالیکه تا قبل از لحظه آموزش، بیشتر آنها ایراد یک سخنرانی عمومی را هرگز تجربه نکردهاند.
بگذارید در اینجای بحث، یادگیری سخنرانی را به یادگیری رانندگی تشبیه کنم. شما چطور رانندگی یاد میگیرید؟ معمولاً ابتدا به یک پارک یا گذر خلوت میروید که در آنجا هیچ ماشینی حضور ندارد و در شروع کار، قدری به آهستگی رانندگی میکنید تا تدریجاً با رانندگی اُنس بگیرید. در ابتدا کمتر از آینهها استفاده میکنید اما پس از مدتی میبینید که در انجام همزمان همهی کارها ماهر شدهاید. بهطور خلاصه کار را بهآرامی آغاز میکنید و بهتدریج، تکنیکها را میآموزید.
پس بیایید از همین استراتژی برای آموزش تکنیکهای سخنرانی عمومی به کودکان استفاده کنیم. بگذاریم در ابتدا، آزادانه و بی هیچ دغدغهای، تمرین کنند. در ابتدا به آنها بیاموزیم چطور پیامی را خلق کنند که ارزش شنیدن داشته باشد. بگذاریم این پیام را ارائه دهند و همزمان با تقویت این مهارت، تدریجاً تکنیکها را هم به آنها بیاموزیم. بنابراین، نه تکنیکها، بلکه پیام را در اولویت کار قرار دهید.
6. به آنها بازخورد مثبت دهید!
ممکن است افراد زیادی را ببینید که به کودکانتان بازخورد منفی میدهند. بعضی از آنها به خیال خودشان “نقد سازنده” میکنند و برخی دیگر حتی ممکن است با لحن یا زبان توهینآمیز به کودکان بازخورد دهند. اما افرادی که بازخورد مثبت به کودکان میدهند، آنقدر زیاد نیستند!
بله! درست است که هدف ما از انتقاد سازنده این است که به کودک کمک کنیم اما بدانیم که بازخورد مثبت، ده برابر بیشتر بر عملکرد مطلوب کودک تأثیر میگذارد. شخصاً به کودکانم میگویم که عملکردشان چقدر شگفتانگیز است و آنها را دائماً به ادامهی کار تشویق و دلگرم میکنم. بهاینترتیب آنها قطعاً همه آن چیزهایی را که لازم است، خواهند آموخت.
سخنرانی عمومی فرایندی است که افراد طی یک روند طبیعی و در صورت تکرار مداوم، خودبهخود آن را یاد گرفته و در آن مهارت مییابند. نکته اینجاست اگر حامی و مشوقی در اطراف کودک نباشد که با تأکید مکرر بر “چقدر خوب بودن” کودک را به ادامهی کار تشویق نماید، آنگاه او احتمالاً خیلی زود دست از تمرین خواهد کشید. بنابراین ارائهی بازخورد مثبت در آموزش سخنرانی عمومی به کودکان، مؤلفهای بسیار حیاتی است.
اما ممکن است گاهی مجبور باشید که انتقاد سازندهای را به گوش کودک برسانید. در این موقعیت باید انتقادتان را بین دو اظهارنظر مثبت، قرار دهید و اصطلاحاً آن را ساندویچ کنید! مثلاً میتوانید بگویید: کارت فوقالعاده بود دخترم! بهتر از این نمیشد! فقط باید یک سری تغییرات کوچک در کارت ایجاد کنی و کمی هم بیشتر به مخاطبانت نگاه کنی. اما بخش نهایی صحبتهایت بینظیر بود. من به تو افتخار میکنم دختر بابا…
7. کودک را ارزیابی نکنیم!
معتقدم نباید کودکان را از نظر تکنیکی ارزیابی کنیم. سخنرانی عمومی، مهارتی است که با گذر زمان بهتر و بهتر میشود. فکر میکنم ما بیشازحد بر ارزیابی تکنیکها تمرکز میکنیم و به پیامی که کودکمان باید انتقال دهد، توجه کافی نداریم. ما به آنها شیوه ایجاد یک پیام مؤثر را یاد نمیدهیم.
ارزیابی کودکان در بهکارگیری تکنیکهای سخنرانی، کار منصفانهای نیست. زیرا آنها همواره از این بابت نگران هستند که چطور باید حرف بزنند. درحالیکه ما هنوز حتی ” از چه چیزی حرف زدن” را یادشان ندادهایم. چطور ممکن است کودک بتواند خوب حرف بزند، وقتی هنوز درک درستی از پیام ندارد و درست نمیداند که اصلاً چه باید بگوید؟
با حذف سیستم ارزیابی و تبدیل سخنرانی عمومی به نوعی بازی مفرح، کودکان نیز با احتمال بیشتری از آن لذت میبرند. در نتیجه تکنیکهای سخنرانی عمومی را بیشتر تمرین میکنند و مهارت سخنرانی را بهتر یاد میگیرند.
در انتها امیدواریم با بذلتوجه کافی به نکات گفتهشده، در آموزش سخنرانی به کودکان، بهترین نتیجه ممکن را بگیرید.
مقالات خواندنی: