مربی انگیزشی میراندا رز: میراندا رز تجربه ده سالهای در بررسیهای که شامل ارتباطات، نوشتن سخنرانی، ارتباطات عمومی و تقویت محتوا داشته است و امروزه او هر فردی را از متخصصان تازهکار در حرفه تا رهبران با تجربه در صحبت عمومی، میزگردها، آرایههای فردی، مصاحبههای رسانهای و غیره راهنمایی میکند. مقاله زیر هم توسط او نوشته شده است. خواندن مقاله جذاب میتواند سرنخی برای یافتن حلقه گمشده شما در ایجاد اعتماد به نفس در سخنرانی باشد.
با پرسیدن این دو سوال کلیدی از خودتان؛ حلقه گمشده برای ایجاد اعتماد به نفس در سخنرانی را پیدا کنید:
یکی از دلایل اصلی که ما هنگام صحبت در مقابل جمع احساس آشفتگی میکنیم این است که خودمان را لایق بودن در صحنه نمیدانیم.
فکر میکنیم که پیام ما به حد کافی مهم نیست یا اینکه آنقدر قوی نیستیم که بتوانیم مقابل گروهی از مردم صحبت کنیم. به جای تکیه بر فراست، اطلاعات و صدای خود، این قدرت را به مخاطبان خود میدهیم و امیدوار میشویم که آنها ما را بپذیرند. کلید غلبه بر این کار پذیرفتن خودمان در درون خود است. چنانچه خودمان را قبول نداشته باشیم، قطعا نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که دیگران ما را قبول کنند. برای مبارزه با این تزلزل، از شما میخواهم که فقط با یک چیز شروع کنید: صداقت. اما این بدان معنی نیست که فقط زمانی که روی صحنه هستید صداقت داشته باشید بلکه صداقت باید در زندگی روزمره جریان داشته باشد.
از خودتان بپرسید: آیا چیزی هست که من هنگام حضور در صحنه درباره آن به خود دروغ میگویم؟
سادهترین مثال برای این، وادار کردن خود به چیزی که نیستید یا عدم قبول اشتباهات با نادیده گرفتن است. بهجای جا زدن تا زمانی که به طور کامل آن را یاد بگیرید، آیا این مکانها جایی نیست که میتوانید تواضع و صداقت کامل خود را نشان دهید؟
مثالی از زندگی شخصی خود میزنم. در گذشته، من دریافتم که در جلسات کاری، تمرکز خود را روی موضوع جلسه فعلی از دست میدهم زیرا که با امیدواری نگران این بودم که باهوش به نظر برسم؛ انتظار داشتم که چیز درستی بگویم و جوری به نظر برسم که انگار همیشه هر چیزی را که دیگران میگفتند من میفهمیدم حتی اگر اینطور نبود. همیشه فکر میکردم که دیگران چیزی را میدانند که من نمیدانم بنابراین، اگر میخواستم دستم را بلند کنم و سوالی بپرسم، خود را کمعقل یا کسی که خودم را شایسته بودن در آنجا نمیدانستم، میپنداشتم. فقط زمانی که دیدگاه خود را از نیاز به دیگران برای اثبات خود به متکی بودن به اندیشه خود تغییر دادم، احساس ثبات میکردم و مشکلی در صحبت کردن نداشتم. اگر به خود دروغ میگویید یا در هر موقعیتی که قرار میگیرید از دیگران تقلید میکنید، احساس فریبکار بودن در ادامه زندگیتان دامنگیرتان میشود و اطمینان میدهم که این حس موقع حضور در مقابل صدها چشم در محل سخنرانی عمومی وسعت خواهد یافت.
دوم، از شما میخواهم از خود بپرسید: از چه لحظات کوتاه ناراحت کنندهای اجتناب میکنم؟
من مثال دیگری از زندگی شخصی خود میآورم. زمانی که با صداقت در کار حرفهای خود صحبت میکنم، محیط و دور و بر چیزی است که من در مقابل خود دارم، هنوز هم مخالف مکالمههای سخت با دوستان یا آشنایان با ترس اینکه کسی را ناراحت کنم هستم.
در عوض هر چیزی را که باعث اذیتم میشود دفع میکنم تا باعث نشوم دیگران احساس ناراحتی کنند. پارتنر من، براین، و من در یک ساختمان دو طبقه با همسایههای بالایی زندگی میکنیم، یکی از آنها که صاحب سگی است گفت صاحب سگ عادت دارد که سگ خود را در حیاط پشتی مشترک به عنوان حمام سگ رها کند(موضوع مهمی نبود) اما به ندرت آنجا را تمیز میکند(مسئله بزرگ). در نتیجه حیاط ما همیشه پر از فضولات سگ است. آسانترین راه میتواند گفتن مودبانه به همسایه بالایی برای تمیز کردن محل سگ خود باشد؛ با این وجود، انجام این کار برای من با ترس اینکه شاید از حرفم ناراحت شود سخت است. به جای آن وقتی که با او روبرو میشوم لبخند میزنم و طبق معمول سلام و احوال پرسی میکنم انگار که فکر نادیدهگرفتن فضای حیاط ما توسط او اصلا در ذهن من نیست.
در حقیقت، یک بار او مرا برای پیوستن به او در تمرین یوگای خود در حیاط پشتی دعوت کرد، در ذهن خود با کنایه فکر کردم که عالیه، یوگای احاطه شده با فضولات سگ! چیزی که گفتم این بود که آره، دوست دارم! وقتی که نادرست عمل میکنیم، اجازه میدهیم که دنیای درونیمان کنترل را به دست بگیرند. چه وانمود به چیزی کند که نیستیم چه از مقابله کوچک با یک همسایه اجتناب کند. ما خودمان را متقاعد میکنیم که اگر دروغ به معنای عدم ناراحتی باشد قابل قبول است. در این میان، خودمان را با عدم تایید حقیقی خود میکشیم.
وقتی که به آن لحظاتی که در روی صحنه بودم و متعجب میشدم که آیا من باید در این بالا باشم؟ آیا میدانم که چه چیزی میگویم؟ مخاطبان درباره من چه فکری میکنند؟ فکر میکنم، نمیتوانم این حقیقت را پنهان کنم که احساس تزلزل و ناامنی من فقط مختص صحبتهای عمومی است بلکه در مراحل دیگری از زندگیم که احساس ثبات میکنم نیز وجود دارد مانند مثالی که در بالا زدم.
امروز میخواهم که از خود بپرسید آیا چیزی است که درباره آن به خود دروغ میگویم؟ از چه لحظات کوچک ناراحت کنندهای دوری میکنم؟ شما را به این چالش دعوت میکنم که فقط به این سوالات جواب ندهید بلکه حداقل کار کوچکی جهت ایجاد اعتماد به نفس در این زمینهها قبل از حضور در صحنه انجام دهید.
مقالات خواندنی: