متنی که در ادامه میخوانید نمونهای از یک متن سخنرانی برای عروسی اقوام نزدیک است. با توجه به مناسبت و ازآنجاییکه سخنرانی توسط یکی از اقوام نزدیک داماد انجام میشود، بهتر است متن به زبان محاوره و غیررسمی خوانده شود. البته توصیه میشود که پاراگراف پایانی را بهعنوان حُسن ختام، به همان صورتی که آمده (کتابی) بخوانید. استفاده از حرکات سر و دست، تغییرات حالت چهره و همینطور تماس چشمی متعادل با حاضران بر میزان گرایی متن میافزاید. ضمناً خوانش متن بهصورت شمرده انجام گرفته و از بهکارگیری فرازوفرودهای آوایی غافل نشوید.
همانطور که گفته شد، فرضِ اولیه بر این است که سخنرانی توسط یکی از اقوام نزدیک داماد انجام میپذیرد. بااینحال در صورت ضرورت میتوان با چند تغییر کوچک در متن آن را از زبان یکی از اقوام نزدیک عروس اجرا کرد.
بنام خدای مهربانیها و پیوندها… همان خدایی که عشق را آفرید…
امشب از لطف به دلداری ما آمدهای
خوشقدم باش که بسیار بجا آمدهای
چه عجب یاد حریفان پریشان کردی
لطف کردی که به یاد دل ما آمدهای
تو که در خواب هم از آمدنت بود دریغ
در شگفتم که به ناگاه، چرا آمدهای
گفته بودی شبی از حالت من میپرسی
شاید اندر پی وعده به وفا آمدهای
کاخ شه را به پشیزی نخرد کلبهی ما
تا تو ای شاه به دیدار گدا آمدهای
شب و وصل و گله از دوست! دلا یاوه مگو
بخت بد باز تو امشب به صدا آمدهای؟
امشب ای باد، چو آن زلف چه خوشبو شدهای!
تو هم از کوچهی معشوقهی ما آمدهای؟
سر به پای تو فشانم که صفا آوردی
تا به دلداری این بیسروپا آمدهای
حاضرین محترم! میهمانان گرامی و همه نازنینان، اعم از متعلقین و وابستگانِ گل عروس خانوم و شاه دوماد که قدم رنجه کردید و تو شب مقدس و مبارک پیوند این دو تا دلداده، فضا و مکان این همایش صمیمی رو معطر و منور کردید؛ خدمت همه شما عزیزان عرض سلام و ادب و خوشامدگویی دارم. امیدوارم حال و احوالتون مثل حال و هوای این شب تکرار نشدنی، خوب و خوش باشه…
بنده بهعنوان یکی از بستگان نزدیک شاه دوماد، مفتخرم تا چند کلمهای رو در رابطه با این پیوند فرخنده صحبت کنم و این شانس رو داشته باشم که احساساتم رو توی این شب فراموشنشدنی، با همه شما سروران، مخصوصاً عروس و دوماد نازنینمون در میون بذارم؛ هرچند مطمئنم که حال امشب من و خیلی از شماها رو نمیشه همونطوری که هست به زبون آورد. اینجا بودن و جشن گرفتن این وصلت زیبا، اونقدر خاص و رویاییه که بعیده بشه احساسش رو اونطوری که باید، بیان کرد. ولی باز خدا رو شاکرم که میتونم به نمایندگی از همه شما پشت تریبون قرار بگیرم و به بخشی از خاطرات این شب به یادموندنی تبدیل بشم.
صحبت رفاقت من با شاه دوماد، حکایت دیروز و امروز نیست. ما از همون 3 4 سالگی، یعنی دقیقاً از همون روزایی که تازه داشتیم میفهمیدیم دنیا دست کیه و اطرافمون چی میگذره، کنار هم بودیم و با همدیگه بزرگ شدیم. توی این بیست و اندی سال رفاقت و بهتر بگم برادری، خاطرات تلخ و شیرین زیادی رو با هم داشتیم و به جرئت میتونم بگم که توی هر مشکلی، مثل کوه پشت و یار و یاور هم بودیم. توی شادیها با هم خندیدیم و توی غمها با هم گریه کردیم. همیشه هر وقت که خواستم توی عالم رفاقت به کسی آدرس مهربونی و انسانیت رو بدم، اسم شاه دوماد رو بردم. و به خاطر این همه خوبی از اینکه میبینم ماه داماد مجلس امشب ما، همون برادر و رفیق شفیق منه احساس غرور میکنم و از خدای زیباییها برای زندگی مشترکش، دنیا دنیا زیبایی و لبخند آرزو دارم.
در اینجا جا داره تبریک ویژهای رو هم به شخصِ عروس خانم نازنین، خانواده محترمشون و همینطور دوستان و بستگان این بزرگواران عرض کنم. خوشبختانه بنده از قدیم خدمت خانواده خوشنامِ …… ارادت خاصی دارم و مطمئناً خیلی از شما حاضرین گرامی توی این محفل، یکایک اعضای این خانواده اصیل و بزرگوار رو بهخوبی میشناسید و از محاسن و نجابتشون، زیاد شنیدید. بنابراین باید هر دو خانواده رو بهواسطه شکلگیریِ این وصلتِ سراسر سرور، تحسین کنیم و به عروس خانم و شاه دوماد بابت حُسن سلیقهای که در انتخاب همدیگه به خرج دادن، درود بفرستیم.
از امشب، برگ تازهای از تقویم زندگی این دو دلداده ورق میخوره و فصل جدیدی براشون شروع میشه. تقویمی که باید همیشه بهاری باشه و البته با شناختی که از عروس خانوم و شاه دوماد دارم، مطمئنم که جُز این هم نخواهد بود.
امروز دستان گرم و پرمهرتان را به دستان یکدیگر میسپاریم و آرزو میکنیم که جز پیچک مهر و صفا بر کاخ عشقتان نپیچد. سبد سبد دعای خیر و نفس نفس آرزوی خوب، بدرقه راهتان باد!