به نام خداوند آغوش و آذرنوش . خداوند روزی ده عیب پوش.سخن را ابتدا ذکر سلام است، که این زیباترین باب کلام است، همان ذکری که باشد نام الله، خداوندی که نامش فیض عام است
سلام بر شما هنرمندان صاحب قلم ، حضور سرشار از محبت و مودت شما را در جشنواره ی سعدی را ارج می نهم و گرامی می دارم.بنده آذرنوش غریبشاهی از شهر گنبد های فیروزهای،اصفهان نصف جهان و میخوام چند دقیقه ای درمورد عشقی که خدای عاشق به مادارد از زبان خود خداوند براتون صحبت کنم.
منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رهاکن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
خداوند مى فرماید: اى بنده ام، من همه اشیاء را به خاطر تو خلق کردم و تو را هم براى خودم آفریدم و من دنیا را با احسان خود به تو بخشیدم و آخرت را هم به وسیله ایمان به تو دادم.
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!
هروقت گریه میکنی، دستان مهربانم چشمانت را مینوازد.
هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت رابشنوم، صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تورا شنیده ام.
چگونه بگویم عاشقت هستم، هرشب که میخوابی روحت را نگاه میدارم تا، تازه شود.
دلت که گرفت، منتِ زمینیان رانکش، کافیست سرت را بلند کنی، نگفته هایت را میخوانم و به تو میدهم
دنیای آشفته ی درونت را، با لالایی مهربانم آرام میکنم.
بنده ی من، شک نکن که خالقت دانه های انار زندگی ات را بانظم چیده است.
بنده ی من،گاهی آنقدر دلتنگ صدایت میشوم، که سکوت میکنم تا تو بارها بگویی خدای من.
وقتی جهان را آفریدم چون تویی را کم داشتم. هزاران بار توبه شکستی و بارها گفتم، تورا از دَرگهم نمی رانمت.
هزار بار برایت گفتم رها کن آن خدای دور دور را، آن نامهربان معبود را
این منم، پروردگار مهربانت
خالقت
اینک صدایم کن، بغلت میکنم، نوازشت میکنم، ترس هایت را دور میکنم
بازبانِ بسته ات کاری ندارم، غوغایِ دل شکسته ات را میشنوم.
شروع کن، یک قدم باتو، تمامِ گام های مانده اش بامن.نگران فردایت نباش، اعتماد کن به خدایی من.
مهم نیست باچه طوفان هایی روبه رویی، برایت حصاری میسازم ازجنس امید. تو صدایم کن.
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام.
و اما حرف آخر،
خدا هست و خدا هست و خدا هست، به افتخار خودتون.
نام : آذرنوش غریبشاهی
بخش رقابتی : اجرا (خردسالان)
موضوع : خدای عاشق
پایان
کد متن :1118
رییس یازدهمین جشنواره ملی سعدی : دکتر فریبا علومی یزدی
برگزار کننده : موسسه شهریاران سخن (مدرسه سخن ) و باشگاه مجریان و هنرمندان صحنه ایران (ایران مجری)
حق مالکیت متن متعلق به سایت سخنوری است و هرگونه کپی برداری و انتشار این متن در هر وب سایتی ، مشمول جرایم رایانه ای خواهد بود .