بسم الله الرحمن الرحیم .توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم.طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم.خواندم سه عمودی.
یکی گفت : بلند بگو
گفتم : یک کلمه سه حرفیه ، ازهمه چیز برتر است
حاجی گفت: پول ، تازه عروس مجلس گفت: عشق ، شوهرش گفت: یار ، کودک دبستانی گفت: علم
حاجی پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه
گفتم: حاجی اینها نمیشه ،جوردر نمیاد
سیاوش که تازه از سربازی واومده بود گفت: کار ، یکی از اون وسط بلندگفت: وقت
لبخند تلخی زدم و گفتم: نه
اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی رو نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی اون هم درست در نمی آد !
هنوز به اون کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم … شاید کودک پا برهنه بگه: کفش
ناشنوا بگه: صدا ، نابینا بگه: نور
و من هنوز فکر میکنم … که چرا کسی نگفت: ” خدا “
با نام تو آغاز میکنم که خدایی و اگر حرفی باشد برای گفتن آغازش تویی و یاد از محبت و بخشایندگی تو. به نام نامی الله . به نام عشق که زیباترین سرآغاز است.
خانم ها ، آقایان ! سلام ! عرض ارادت ، ادب ، احترام حضور فرد فرد شما میهمانان و سروران گرامی.اینجانب عطیه یوسفی هستم از شهرستان شیروان استان خراسان شمالی گنجینه فرهنگ ها و معرفت ها افتخار میزبانی شما خوبان رو در همایش معناداری زندگی دارم ، امید که پس از پایان همایش معنای زندگی مون رو پیدا کنیم.
هر انسانی در زندگی خودش باید به این سوال پاسخ بده که چرا زندگی میکنه؟ در حقیقت بعد از رسیدن به پاسخ این سوال میتونه بلند شه ،حرکت کنه ، اوج بگیره، بخنده ، ببخشه و به معنای واقعی کلمه “زندگی” کنه… اما ایا عشق هم در این زندگی جایگاهی داره؟
شیخ اجل حضرت، مولانا میفرمایند : عشق اساس زندگی ، بقا و موجودیت عالمه ، تمام حرکات و سکنات و جوش و خروش جهانیان بر اساسمحبته .اما آدم ها با زندگی مون چه میکنیم؟
با لحظات ارزشمند و ثانیه های باشکوه زندگی.. چه میکنیم؟خیلی از ماها مثل یک مغازه دار هستیم و انقدر نگرانیم دکور مغازه خوب باشه که یادمون رفته در مغازه رو باز کنیم. انقدر منتظریم همه چی عالی باشه تا شروع کنیم که رویاها در حال اضمحلالن ، مثل کسی که بیرون استخر تمرین شنا میکنه و یادش رفته باید شیرجه بزنه توی آب ! کسی که یه هدفی رو ۴۰ ساله نشونه گرفته و یادش رفته باید شلیک کنه ! میخام بگم در مغازه هارو باز کنیم.بپریم توی آب .شلیک کنیم!.شروع کنیم!زندگی به طرز بی رحمانه ای کوتاهه.پس باید کاری کرد ، باید رد پایی در این سیاره برجا گذاشت.زندگی کنیم و عمر نکنیم.
پروفسور مریم میرزا خانی بعد از یک زندگی باشکوه و مملو از موفقیت در واپسین لحظالت زندگی خودش جملاتی که حاصل تمام عمرش هست رو با تنها دخترش آنا اینطور به اشتراک میگذاره :
سلام آنا ! انتظار نداشته باش دنیا به حالت اهمیت بده ، هیچوقت اهمیت نمیده که خوشحالی یا غمگین ! اهمیت نمیده که خسته ای یا پر انرژی ! هیچوقت نمی شنوی ازت بپرسه موفقی یا شکست خوردی ؟ پس بلند شو ، حرکت کن ، زندگی کوتاهه و فرصت ها محدودن.. اگه دیر برسی قطار رفته و جا می مونی !
حتملا میدونید پروفسور مریم میرزا خانی برنده جایزه نوبل ریاضیات در سال 2014شد و این درحالیه که معلم سال ششم دبستانش بارها وبارها بهش گفته بود استعداد ریاضی نداره !
اما او معنای دیگری به زتدگی خودش و به جهان بخشید .. با عشق به ریاضی ، دانستن ، آگاهی..
اما عشقی که معبری برای رسیدن به عشق حقیقی نباشه جان کندنی بیش نخواهد بود
و یک سوال اساسی ! عشق چی میتونه باشه ؟
ای که میپرسی نشان عشق چیست ؟
عشق چیزی جزظهور مهر نیست !
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درمانده ای درمان کنی
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
سرخپوست ها یک شعر زیبای فورکلور دارن که وقتی ماه میگیره میخونن و ای کاش این شعر رو وارد زندگی هامون بکنیم .. :
آهای مردم!
از کلبه هایتان بیرون بیایید
ماه به قتل رسیده است !
زمانی که مرگ عزیزی را نشانه میگیرد
ماه نیز به قتل می رسد !
از کلبه هایتان بیرون بیایید
و چوب دست هایتان را به آسمان پرتاب کنید
به کلبه های خویش بازگردید
و یکدیگر را در آغوش بگیرید
پیش از آنکه مرگ عزیزی از شمارا نشانه بگیرد..!
اگر هزار دلیل برای مرگ وجود داره یک دلیل و یک معنا برای زندگی کافیه
“ایزومی شیکیبو” شاعر ژاپنی چقدر زیبا میگه :
به راحتی میتوان از این هستی ملال آور بیزار شد ، اما چگونه می توان از آن دل کند ؟ وقتی کودکی برآن راه می رود ؟!
هیچ کس هیچ کس هیچ کس حق نداره ناامید بشه ، همه باید دست به دست هم بدیم تا اون کودک خوشبخت بشه .
امید ، کودک ، خوشبختی ، شادی ..بهانه ها و معنایی برای زندگی !
بیاید بهانه های زیستن رو برای هم ایجاد کنیم ! یک نفر داستان خوب مینویسه ، موسیقی خوب هدیه میده ، معلمی که مهربانی تدریس میکنه ، کسی که نان خوب به مردم میده ، یک راننده خوب که حال مسافراشو خوب میکنه ، اینا همه بهانه های زیبای زندگی هستن ، به زندگیِ هم معنا ببخشیم
و ببخشیم ! بخشش ، گذشت ، عطوفت ، رافت …
از روز های کرونایی عیور کردیم ، شاید خیلی از شما توی این دوسه سال اتاق cpr یا اتاق شوک بیمارستان رو دیده باشید!
آدمایی که پشت در اون اتاق دارن گریه زاری میکنن حالشون بهتر از کسی که داره با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکنه نیست!
آدم های پشت در اتاق cpr از یه چیزی میترسن ، از نبودن ، از جای خالی یک آدم ، از نزدن ضربان قلب عزیزترین فردشون ..
اتاق cpr جای عجیب و جالبیه ! پشت درش کلی قول ها داده میشه ، کلی خاطره مرور میشه ، کلی خوبی یادآوری میشه.
بیاید یه کاری بکنیم!
بدترین آدم زندگی تون رو توی اون اتاق متصور بشید ، به این فکر کنید که فقط شمارو داره .. می بینید بدیاش چقدر کمرنگ میشه ؟
به جای خالیش فکر کنید ! باور کنید جای خالی هیچ آدمی رو کینه پر نمیکنه..
بیاید از سالن هتل هما از این همایش که خارج شدیم همیشه گوشه ذهنمون یه اتاق cprداشته باشیم ، برای احیای خوبی های آدم ها .. حالمون خوب میشه..
بیا که تا نفسی هست یار هم باشیم …
اگر عشق و مهربانی معنای زندگی شما هم هست پس به افتخار خودتون دستی به مهر بنوازید
در پناه خالق عشق و رحمت .. خدانگهدار
پایان
نام شرکت کننده : عطیه یوسفی
بخش رقابتی : بیست مجرى
اسم رویداد: همایش ملی معناداری زندگی
موضوع اجرا : نقش عشق در معناداری زندگی
کد متن :11.22
رییس یازدهمین جشنواره ملی سعدی : دکتر فریبا علومی یزدی
برگزار کننده : موسسه شهریاران سخن (مدرسه سخن ) و باشگاه مجریان و هنرمندان صحنه ایران (ایران مجری)
حق مالکیت متن متعلق به سایت سخنوری است و هرگونه کپی برداری و انتشار این متن در هر وب سایتی ، مشمول جرایم رایانه ای خواهد بود .