آیا میخواهید یک سخنران عمومی خوب شوید؟ آیا میخواهید روی صحنه با اعتماد به نفس باشید و بی عیب و نقص با صدها نفر صحبت کنید؟اگر هنوز سخنگوی عمومی نیستید، من مطمئن هستم که یا شما میخواهید در صحبتهای عمومی خوب شوید، یا خودتان را متقاعد کردهاید که صحبت کردن روی صحنه چیزی نیست که برای شما مؤثر باشد … و شما از سخنرانی عمومی به عنوان یک مهارت کنار کشیدید.
در این پست قصد دارم به شما بگویم که چرا صحبت کردن عمومی یکی از مهمترین مهارتهای زندگی است که باید بدست آورید و اینکه چگونه میتواند تمام زمینههای زندگی شما از جمله زندگی اجتماعی، تجاری و شخصی شما را بهبود بخشد.
بگذارید با به اشتراک گذاشتن یک داستان شخصی شروع کنم.
من اولین صحبت عمومی خود را در سال 2004 انجام دادم. من تازه به کالج پیوسته بودم و استاد انگلیسی من میخواست همه ما روی صحنه برویم و صحبت کنیم. ما مجبور بودیم چیزهایی را در 300 کلمه بنویسیم و 5 دقیقه جلوی اتاق کلاس صحبت کنیم. افراد زیادی بودند که خوب صحبت کردند. به خصوص دختران خوش قیافه خیلی خوب صحبت میکردند، و این اعتماد به نفس من را قبل از صحبتهایم به هم زد. در سن جوانی 18 سالگی، چیزهای زیادی وجود ندارد که فرد بتواند در زندگی به آن دست یابد و سطح اطمینان میتواند بسیار پایین باشد. من روی صحنه رفتم و با لکنت مثل ربات صحبت کردم و هیچ احساسی نداشتم، هیچ تغییری در لحن من وجود نداشت و مردم فقط منتظر بودند که صحبتم تمام شود؛ این یک تجربه بسیار دردناک بود.
آن روز دو گزینه داشتم؛ یا تصمیم بگیرم جلوی صحنه حرف زدن را کناربگذارم و خود را متقاعد کنم که میتوانم کارهای دیگری را در زندگی انجام دهم و از آن سرآمد باشم، یا خودم را متعهد کنم که در صحبتهای عمومی خوب شوم. گزینه اول آسان بود. گزینه دوم بسیار دشوار خواهد بود، گزینه دوم را انتخاب کردم.
15 سال بعد، من در حال نوشتن این پست در رستوران در تریدنت هیدرابد نشستهام … و من فقط چند ساعت در کنفرانس کارشناسی ارشد دیجیتال گفتگو را با مخاطبان بالای 600 نفر برگزارکردم.
عصبی نبودم و صحبت خیلی خوب پیش رفت. مردم به خطوط من میخندیدند و با شور و شوق اطلاعات را از ذهنم جذب میکردند (عکسهای اینستاگرام من را ببینید). من مسیری طولانی را طی کردهام و در این پست وبلاگ قصد دارم افکار خود را در مورد چگونگی بهتر شدن در سخنرانی عمومی واینکه چرا صحبت کردن عمومی مهارتی است که نمیتوانید نادیده بگیرید به اشتراک بگذارم. سخنرانی عمومی مهم است زیرا اوج ارتباطات انسانی است، برای اینکه بتوانید آنچه را که فکر میکنید، احساس میکنید و باور دارید به 100 یا 1000 نفر در همان زمان ارتباط دهید. این یک قدرت نامعقول است.
قدرت و توانایی برقراری ارتباط چیزی است که ما را از گونههای دیگر متمایز میکند. با قدرت ارتباطات، ما توانستهایم شهرهای بزرگ ایجاد کنیم و با میلیونها غریبه هماهنگ زندگی کنیم. با قدرت ارتباط، ما با اتحاد عمل میکنیم، میتوانیم افراد را برای یک دلیل واحد که همه ما به آن اعتقاد داریم کانون توجه قرار دهیم.
مهاتما گاندی با یک عقیده ساده توانست میلیونها نفر را جمع کند: عدم خشونت.
مارتین لوتر کینگ، نلسون ماندلا و بسیاری دیگر از رهبران تاریخ رهبر شدند زیرا آنها قدرت برقراری ارتباط به روشی ساده اما قدرتمند را داشتند. اگر لحظهای به این موضوع فکر کنید، ما این قدرت را داریم که با والدین، خواهر و برادران، دوستان دختر، فرزندان، پدربزرگ و مادربزرگ، همکار و دوستان بدون زحمت ارتباط برقرار کنیم. ما این کار را همیشه انجام میدهیم، با این حال وقتی صحبت ازسخنرانی در صحنه با 100 ها نفر میشود، مقاومت میکنیم. چرا؟
آیا برای شما دشوار است که تلفن خود را بردارید و با نزدیکترین دوست خود صحبت کنید؟ شما زبان را میدانید و میتوانید بدون زحمت افکار، احساسات و عواطف خود را با دوستان نزدیکتان ارتباط دهید. با این حال اگر از شما بخواهم برای بالای 100 نفر روی صحنه صحبت کنید راحت نخواهید بود. اگر میخواهید ناراحتی صحبت کردن روی صحنه را برطرف کنید، ابتدا باید بدانید که این ناراحتی از کجا ناشی میشود، اگر بتوانید منبع مشکل را شناسایی کنید میتوانیم مشکل را حل کنیم. بسیاری از مردم فکر میکنند که صحبت کردن عمومی چیزی است که درست مثل یادگیری هر مهارت دیگری از طریق کتاب، وبلاگ، فیلمهای آنلاین و کارگاههای آموزشی میتوانند یاد بگیرند. متأسفانه به همین سادگی نیست؛ آنچه من دیدهام همه افرادی که آموزش، کتاب و یادگیری را پشت سر میگذارند واقعاً روی صحنه نمیروند. من افرادی را دیدهام از مدرسههایی آمدهاند که زبان اول آنها انگلیسی نبود، اما هنوز سخنرانهای شگفت انگیزی در صحنه هستند. برخی از سخنرانان اعتماد به نفس نشان میدهند، شوخ هستند، باعث میشوند مردم بخندند و صحبتهایی را انجام میدهند که زندگی مخاطب را تغییر میدهد. همانطور که صحبت میکنند، صدها چشم به آنها نگاه میکنند، گوشها گوش میکنند که گوینده چه حرفی برای گفتن دارد، اطلاعات را از ذهن گویندگان به ذهن خود جذب میکنند. این جادو است. چطور ممکن است که برخی از افراد بدون هیچگونه آموزش رسمی و یادگیری بتوانند روی صحنه شگفت انگیز باشند و برخی از افراد با وجود داشتن آموزش رسمی در زمینه صحبتهای عمومی، در صحنه خوب عمل نکنند واز ترس بلرزند؟ جستجوی من برای پاسخ باعث شد تا من یک سخنران عمومی بهتر شوم؛ نه فقط یک سخنران بهتر بلکه در کل یک فرد بهتر شوم. این چیزی است که من در این پست وبلاگ به اشتراک میگذارم. تبدیل شدن به یک سخنران بزرگ عمومی که مخاطب دوست دارد هیچ ارتباطی با تسلط شما بر زبان انگلیسی، آمادگی جسمانی، ظاهر شما، خطوط پانچ شوخ طبعی شما یا زبان بدن شما ندارد. برای صحبت با صدها یا هزاران نفر با یک روش راحت؛ ابتدا باید به مکانهایی که در آن راحت هستیم نگاهکنیم و بفهمیم که این راحتی از کجا نشأت گرفته است. ما با نزدیکترین دوستان خود به راحتی ارتباط برقرار میکنیم. ما صحبت میکنیم، شوخی میکنیم، به شوخیهای آنها میخندیم و کاملاً درلحظه هستیم. زمان را از دست میدهیم و بعضی اوقات ساعتها در مکالمه میگذرد. چرا؟
این به خاطر نزدیکترین دوست شماست …
در حقیقت میداند شما چه کسی هستید.
شما با او راحت هستید و قادر به لذت بردن از مکالمه هستید زیرا هیچ چیز برای پنهان کردن ندارید.
بله.
هیچ چیز برای پنهان کردن…
اگر هنوز سخنران عمومی خوبی نیستید به این دلیل است که چیزی برای پنهان کردن دارید، اجازه نمیدهید شخصیت اصلیتان بدرخشد. شما برای دوستتان یک شخص و برای مخاطبی که حرفهای شما را گوش میدهد شخص دیگری هستید.
وقتی خودتان نیستید و صدها چشم به شما نگاه میکند میترسید که آنها از طریق خودتان ببینند واقعاً چه کسی هستید و این بسیار ترسناک است. این منبع ترس است، جایی که اساس ترس از اینجا ناشی میشود.
ما شخصیت واقعی خود را تمام وقت پنهان میکنیم و نمیتوانیم سرزنش شویم.
من هم قبلاً شخصیت واقعیام را خیلی مخفی میکردم و هنوز چند چیزکوچک را پنهان میکنم. من هم هنوز کامل نیستم. درست از زمان کودکی ما مورد قضاوت، رتبه بندی، خیره شدن و گاهی فریاد زدن قرار میگیریم. جهان برای بیشتر ما مکان ترسناکی است. همه ما همانطور که بزرگ شدیم به داشتن دو شخصیت دست یافتیم.
شخصیت واقعی ما یکی است. در درونمان چه کسی هستیم، چه اعتقاداتی داریم، چه چیزی را دوست داریم، ترجیحاتمان و… بیشتر اوقات این خود واقعی با آنچه جامعه و جهان از ما میخواهد در تضاد است. بنابراین ما شخصیت دیگری را توسعه دادیم که جامعه را راضی میکرد. هیچ کس نمیتواند 100٪ به آنچه که جامعه میخواهد تبدیل شود. ما فقط میتوانیم وانمود کنیم و یک بازی تظاهر کننده را تمام کنیم. همه ما چهرهای مضاعف داریم. این یک بخش طبیعی از رشد و سازگاری با دنیای اطراف ما است.
چرا این کار را میکنیم؟ به این دلیل نیست که ما فریبکار هستیم؛ این فقط راحت است، داشتن شخصیتی برای نیازهای جامعه و شخصیتی که شما واقعاً چه کسی هستید، راحت است. اجرای نمایش آسان است. شورشی بودن ناخوشایند است. دنیا نمیخواهد شما کمتر از این جاده استفاده کنید. با چاقوهای انتقاد به شما باز میگردد. عدم انطباق قدردانی نمیشود (حداقل برای شروع). این حقیقت غمناک امروز جهان است. در ابتدا از منحصر به فرد بودن قدردانی نمیشود. به اطراف خود نگاه کنید، اگر در مکان عمومی هستید به چهره همه افراد نگاه کنید. آنها چهرههای اجتماعی هستند، رفتارشان وقتی که در خانه خود هستند با وقتی که با نزدیکترین دوستانشان هستند متفاوت است. کسانی که در دفتر خود رفتار متفاوت دارند، رفتارشان با والدین و همسرشان و فرزندانشان نیز متفاوت است. به خودتان در آینه نگاه کنید، شما با خودتان متفاوت هستید؛ و شما با همه افرادی که در اطراف خود میبینید متفاوت هستید. این بلعیدن قرص سختیهاست اما میدانیم که حقیقت است.
اکنون راز تبدیل شدن به نه تنها یک سخنران بزرگ عمومی، همچنین یک تاجر بهتر، یک شهروند بهتر، نویسنده بهتر، دوست بهتر، یک پدر بهتر، همسر بهتر، یک پسر بهتر …جمع آوری همه این شخصیتها یکجاست. همه مکانهایی که میروید یک نسخه از خود باشید.
به عبارت ساده…
معتبر باشید.
فقط خودت باش.
این راز موفقیت در همه زمینههای زندگی شماست.
احراز هویت بسیار دردناک است زیرا وقتی خود را در معرض دید جهانی قرار دهید جهان ناراحت کننده میشود. زیرا شما منحصر به فرد و متفاوت هستید.
وقتی دنیا سالها به چهره مضاعف شخصیت اجتماعی شما عادت کرده است، شخصیت اصلی خودتان که باشید به آسانی ول نخواهدکرد. جهان سعی خواهد کرد تا شما را تهدیدکند برای مطابقت با خودتان که قرار است باشید نه کسی که واقعاً هستید؛ زیرا اگر با دنیای اطراف خود مطابقت نداشته باشید جهان قدرت خود را برای کنترل شما از دست میدهد.
همه میخواهند حرکات شما را پیش بینیکنند زیرا این حس قدرت را به آنها میدهد و قدرت را از شما میگیرد.
به طورطبیعی شما از بدو تولد منحصربه فرد هستید، اما دنیا نمیخواهد شما منحصر به فرد باشید.
اصیل بودن شجاعت زیادی را میطلبد. عمق زیادی از لحاظ شخصیتی وعزم فراوان میخواهد.
این کاری نیست که بتوانید یک شبه انجامدهید، فرایندی است که سالها طول میکشد. هیچ کس 100٪ معتبر نیست، حتی من، اما بزرگترین افراد تاریخ اینطور هستند.
شما باید شروع به تغییر کنید، باید خودتان باشید. این عالیست و مدتی طول خواهد کشید. از امروز میتوانید با چیزهای کوچک شروع کنید، با چیزهای کوچک صادق باشید. آنچه را که احساس میکنید بدون ترس از عواقب بیانکنید. اگر از شغل خود متنفر هستید آن را صادقانه به رئیس خود بگویید. اگر رفتار دوستان، والدین یا خانواده خود را دوست ندارید به آنها بگویید، مستقیم، با جسارت، بدون ترس از عواقب. اگر یک دختر یا پسر را دوستدارید، به اوبگویید.
شما میخواهید به چیزی باور داشتهباشید، باور داشتهباشید. میخواهید روشی خاص بپوشید؟ بپوشید. میخواهید چیزی یاد بگیرید؟ یاد بگیرید.
همانطور که به آرامی زندگی برای خود را آغازکنید معتبرتر خواهید شد. بیشتر به خودتان تبدیل خواهید شد تا به شخصیتی که جامعه میخواهد.
زندگی شما سادهتر میشود. خالص.
تمام شخصیتهای جعلی که دارید بکشید. این کار را یکی یکی انجام دهید، به آرامی زندگی خود را در جهت بهتر شدن خواهید دید. وزنهای از شانه شما خالی میشود، از حمل آنچه که دیگران در مورد شما فکر میکنند راحت میشوید. آیا این احساس عالی نیست؟
تصور کنید که اگر کل دنیا شما را آنگونه که واقعاً هستید قبول کند چقدر شگفت آور خواهد بود؟ این اتفاق خواهد افتاد اما نه فوراً. در ابتدا اصطکاک ایجاد میشود. مردم از دیدن تغییر شما شوکه میشوند. سالهاست که ماسک میگذارید. وقتی ماسک را بردارید، مردم شکه میشوند. اما جهان به آرامی به اصالت شما عادت میکند.
مهاتما گاندی میگفت: “ابتدا آنها شما را نادیده میگیرند، سپس به شما میخندند بعد با شما میجنگند و در نهایت شما پیروز میشوید.”
هنگامی که شما شروع به کشتن تمام شخصیتهای اجتماعی جعلی خود کردید دیگر نیازی نیست شخصی برای خود و شخص دیگری برای دیگران باشید. شما فقط باید خود واقعیتان که در خانه هستید باشید.
در بیرون، هر کجا که هستید این به شما زمان، مکان و انرژی زیادی میدهد تا بتوانید حرفه خود، روابط و سلامتی خود را رشد دهید وهمچنین به جهان کمککنید.
وقتی فقط خودتان در صحنه هستید و هیچ چیز برای پنهان کردن ندارید قادر خواهیدبود ارتباط بهتری برقرار کنید. بدون ترس، بدون عصبانیت، درست مثل اینکه با دوست صمیمی خود صحبت میکنید.
اصیل بودن بهترین روش برای زندگی است. شخصیت واقعی شما در هر کجا که بروید میدرخشد.
همان افرادی که شما را نادیده گرفتند، به شما خندیدند، با شما جنگیدند، اکنون شما را به عنوان یک راهنما و الهام بخش میدانند.
شما سفری را برای تبدیل شدن به خودتان آغاز کردهاید و به اندازه کافی جسور هستید که به تمام دنیا نشاندهید که واقعاً چه کسی هستید، نه آنچه آنها میخواهند. وقتی با هزاران نفر صحبت میکنید مثل این است که با دوست خود صحبت میکنید، بدون اینکه چیزی برای پنهان کردن داشته باشید، جادو اتفاق می افتد.
مردم به شوخیهای شما میخندند، آنها به آنچه که شما باید بگویید گوش میدهند. در همان لحظه با شما خواهند بود، تمام هزار نفرشان و انرژی موجود در اتاق چیزی خواهد بود که قبلاً هرگز آن را تجربه نکردهاید.
گویندگان معتبر عمومی این را میدانند … و به آن معتاد هستند. مثل این است که از یک دوست نزدیک خود لذت ببرید، اما 1000 نفر از آنها…
وقتی یک سخنران معتبر عمومی هستید، مخاطبان شما عاشق شما خواهند شد زیرا همه ما از افراد جعلی خسته شدهایم. ما اغلب افراد معتبر را در موقعیتهای قدرت نمیبینیم.
با رسیدن به صحنه، مخاطب انرژی مثبت را از شما جذب میکند. آنها با شما ارتباط واقعی برقرار میکنند و خوشحال میشوند. این یک لحظه جادویی و معنوی است زیرا قلب شما، شخصیت واقعی شما و باطن واقعی شما با شخصیت اصلی صدها مخاطب در ارتباط است.
این زمانیست که شما سادهترین چیزهایی که میگویید دارای معنی عمیق خواهد بود. و دوباره سالن اجتماعات از صدای کف زدن پر خواهد شد. خسته کنندهترین خطوط خنده دار میشود. هنگامی که سخنرانی خود را خاتمه میدهید آنها میایستند و کف میزنند.
هیچ چیز برای پنهان کردن وجود ندارد…
چند دقیقه در مورد آن تأمل کنید و به این فکر کنید که اکنون در این دنیا چقدر معتبر هستید.
سعی نکنید به گونهای عمل کنید که مردم شما را دوست داشته باشند، در این صورت شکست خواهید خورد.
دیدن افرادی که جعلی هستند به خصوص روی صحنه، بسیار آسان است.
میبینید مردم همیشه در ملاء عام صحبت میکنند. میتوانید بفهمید که چه کسی اصیل است یا نیست، درست است؟ اگر میتوانید … پس همه میتوانند. همه ما قدرتهای ویژهای داریم که از طریق آنها میتوان صحت کلمات را سنجید.
مردم جذب اصالت میشوند، اما اصالت شجاعت میخواهد. شما باید قبل از رسیدن به طرف دیگر پذیرش از رودخانه خطرناک انتقاد و ترس از افرادی که شما را ترک میکنند عبور کنید.
وقتی سفر خود را به سمت اصالت شروع کنید، دیگرنمیتوانید به عقب برگردید. این بسیار استرسزا است که همه وقت جعلی باشید و شخصیتی را تنظیمکنید که مردم را خوشحالکند. این شما را خسته میکند. در دراز مدت نمیتوانید از خواستهها و انتظارات جهان پیرویکنید. شما را پایین میکشد. پس از شروع به اصیلبودن نهتنها به یک سخنران عمومی عالی تبدیل میشوید بلکه یک انسان بزرگ نیز خواهید بود.
شما یک رئیس بهتر، یک همسر بهتر، یک پدر و مادر بهتر، یک فرزند بهتر، یک دختر بهتر، یک شهروند بهتر و در همه چیز بهتر خواهید بود. و بهترین نکته در مورد اصیل بودن این است که افراد دروغین اطراف شما شروع به دور شدن از شما خواهند کرد. از این نترسید، مهم نیست که چقدر به شما نزدیک باشند، آنها بهتر است دور شوند. خودتان را برای آنها تغییر ندهید. اگرواقعیت شما را نتوانند بپذیرند مهم نیست، آنها متعلق به زندگی شما نیستند. آنها با اصالت خاموش میشوند زیرا از ابتدا جعلی هستند. آنها فقط به سایر افراد جعلی جذب میشوند. هنگامی که شما معتبر میشوید و خود را نشان میدهید، شروع به جذب افراد معتبر دیگر در زندگی خواهید کرد؛ زیرا افراد معتبر فقط با افراد معتبر دیگر رابطه دارند.
شما یک شریک زندگی را جذب خواهید کرد که شما را به خاطر شما دوست داشته باشد نه آن چیزی که آنها میخواهند. شما شرکای تجاری معتبری را جذب خواهید کرد و کسانی که میتوانند فقط با یک دستدادن و بدون قراردادهای قانونی با شما تجارت کنند. شما شغلی پیدا خواهید کرد که کارفرمایان معتبری دارد، کسی که بر رشد شغلی شما متمرکز خواهد شد نه آنچه که از شما بگیرد.
اگر جعلی باشید افراد جعلی را جذب خواهید کرد، اگر معتبر باشید افراد معتبر را جذب خواهید کرد. به همین سادگی.
دنیای فریبکاری وجود دارد که چیزهای زیادی در مورد دنیای معتبر و افراد موجود در آن نمیداند و پس از آن دنیای اصالت وجود دارد، جایی که مردم به یکدیگر اعتماد میکنند، شادتر و موفقتر هستند و همه چیز برای آینده امیدوار به نظر میرسد.
شما دنیایی را انتخاب میکنید که میخواهید در آن زندگی کنید.
من به اندازه کافی خوشبخت هستم که در کنار شرکای تجاری، دوستان، کارمندان، مربیان و خانواده باشم که برای من واقعی احترام میگذارند و همچنین آنها افرادی معتبر هستند که چهره مضاعفی ندارند. بعضی اوقات احساس خوشبختی میکنم و بعضی اوقات احساس میکنم که آن را کسب کردهام؛ زیرا من این جسارت را پیدا کردم که خودم معتبر شوم و آنها را به زندگی خودم جذب کردم.
بیایید این تغییر را انجام دهیم، از مردی که در آینه شروع میشود، بیایید نه تنها برای همه بلکه برای خودمان نیز معتبر باشیم. ما آن را مدیون خودمان هستیم، ما استحقاقش را داریم. زندگی کوتاهتر از آن است که چهره مضاعف داشته باشیم.
هرچه میخواهید پشت دیوار ترس است…
عبور از افق آن…
دنیای شگفت انگیزی از افراد معتبر وجود دارد که در آن طرف منتظر شما هستند.
روز خوبی داشته باشید.
دیپاک کاناکاراجو
مقالات خواندنی: