اعتمادبهنفس یکی از قدرتمندترین ویژگیهایی است که موجب موفقیت در زندگی میشود، که البته اکتساب و فراگیری آن نیز دشواریهایی دارد. ایجاد اعتمادبهنفس بدین معناست که شهامت امتحان کردن چیزهای جدید را در خود پرورش و توسعه دهیم. غیر از نوابغ و موارد استثنائی، اکثر افراد فعالیتهای جدید را با درک ناچیزی که عموماً هم با سردرگمی و گیجی همراه است، انجام میدهند.
نخستین تلاش ما در انجام کارهای جدید ممکن است ضعیف باشد اما اگر در کارمان پشتکار به خرج دهیم، غالباً میتوانیم در انجام آن کار مهارت پیدا کنیم. با این حال، گاهی ممکن است فردی با کمک کردن، ما را از سردرگمی اولیه در انجام کارهای جدید نجات دهد و بدین ترتیب ما درخواهیم یافت همواره کسی هست که آنچه را ما از عهده انجامش برنمیآییم، انجام میدهد. دقیقاً به همین دلیل، کمک بیشازحد به کودکان هنگامی که برای انجام یک فعالیت جدید تلاش میکنند، به مثابه سم و آفت برای اعتمادبهنفس آنهاست. در این گفتار تلاش میکنیم شیوه آسان و درعینحال مؤثر، در ایجاد اعتمادبهنفس در کودکان را برای شما همراهان گرامی تشریح نماییم.
به کودکتان اعتماد کنید!
اعتماد، بیش از هر چیز دیگر، در ایجاد اعتمادبهنفس نقش دارد. یکی از بهترین روشهای انتقالِ اعتماد به کودک این است که از او در انجام کارها کمک بخواهید. درخواست کمک از کودک این پیام را به وی منتقل میکند که شما او را فردی شایسته و قابل میدانید. مثلاً کمک خواستن از کودک در انجام امور آشپزی میتواند نقطه شروع خوبی باشد.
جسورانه و ماجراجویانه زندگی کنید!
سبک زندگی ماجراجویانه یکی از بهترین روشهای ایجاد اعتمادبهنفس است. زندگی که در آن کارهای مختلفی انجام میدهید، غذاهای جدیدی میخورید، به اماکن مختلف میروید، نمایشها و فیلمهای جدید میبینید و بهطورکلی، چیزهایی را امتحان میکنید که در حالت معمول، با آنها سروکار ندارید. معنای این سبک زندگی برای والدین، آن است که فرزندانشان را به ماجراجویی تشویق کنند و البته در این مسیر، از آموزش اصول ایمنی به آنها غفلت نکنند. کودکان بسیار توانمندتر از تصور ما هستند.
رویکرد پذیرا و موافق داشته باشید!
به این معنا که خواستههای کودک را معمولاً با ” چرا که نه ” پاسخ دهید. مثلاً اگر کسی سفر فرانسه را به شما پیشنهاد کرد، در پاسخ بگویید البته! بیا راهی پیدا کنیم تا بتوانیم به فرانسه برویم. اگر کودک برای شام از شما پای قورباغه[1] و بستنی درخواست کرد، به او بگویید چرا که نه؟ اول پاهای قورباغه را پیدا کن، بعد من بستنی را میخرم!
به شهودتان اعتماد داشته باشید!
اگر نسبت به خودتان پر از تردید باشید، فرزندانتان نیز شبیه به شما خواهند شد. بنابراین اعتماد به شهود و حدسیاتتان خودتان را تمرین کنید و با هوشمندی از آنها پیروی نمایید. این کار، اعتمادبهنفس را تقویت میکند.
در دام اجتناب نیفتید!
وقتی از چیزی که نسبت به آن هراس دارید، اجتناب میکنید، ترستان شما رشد میکند. هر چیزی که از انجام آن اجتناب کنید، بزرگتر و دلهرهآورتر به نظر میرسد و برعکس، اگر در انجام آن تلاش کنید، ظاهر ترسناک اولیه، رنگ خواهد باخت. کمک به دیگران و مشخصاً کودکان در کارهایی که از انجامش میترسند، شاید نوعی ابراز مهربانی و محبت باشد اما ترس آنها را بیشتر و بیشتر میکند. این جمله طلایی را به ذهن بسپارید:
اینکه جرأت انجام کاری را نداریم، دلیل بر سختی آن کار نیست؛ بلکه عدم وجود جرأت در خودمان است که آن کار، سخت به نظر میرسد!
از قانون 80/20 پیروی کنید!
محال است کسی بتواند همیشه و در هر موقعیتی اعتمادبهنفس داشته باشد. همه ما تردیدها و عقبنشینیهایی داریم. اما سعی کنید در 80% مواقع، جسور و با اعتمادبهنفس باشید.
بدانید که اولین بودن، الزاماً همیشه به معنای بهترین بودن نیست!
کسی که پیش از همه، یک مهارت جدید را یاد میگیرد، غالباً در درازمدت در آن مهارت، بهترین نخواهد بود. بهعبارتدیگر، کمی تأخیر و دیرکرد در شروع بعضی از کارهای جدید، میتواند یک مزیت باشد.
اهداف احتمالی تعیین کنید!
تعیین اهداف احتمالی، چالشی است که طبیعتاً حاشیهی خطا هم دارد. مثلاً والدین ممکن است به کودکشان بگویند: بیا ببینیم میتوانی از ۱۵15 بار تلاش برای انداختن توپ در حلقه بسکتبال، ۷7 بار این کار را با موفقیت انجام دهی؟ همزمان که کودک در انجام این کار ماهرتر میشود، ما نیز میتوانیم با دورتر قرار دادن حلقه بسکتبال و افزایش فاصله کودک با آن، چالش را برای او سختتر کنیم و بگوییم: بسیار خب! حالا سختتر شد؛ بیا ببینیم میتوانی از ۲۰20 بار تلاش، ۹9 بار توپ را درون حلقه پرتاب کنی؟ اهداف احتمالی، در به چالش کشیدن خودمان کمکمان میکنند و به ما میآموزند که چنانچه در نخستین تلاش به موفقیت ۱۰۰100 درصدی دست پیدا نکردیم، به تلاشمان ادامه داده و تسلیم نشویم.
گامهای کوچک میتواند به پیشرفتهای بزرگ منجر شود!
وقتی روی نقاط قوتمان تمرکز میکنیم، میتوانیم در انجام کارها در حوزههایی که در آنها مهارت چندانی نداریم، در خودمان اعتمادبهنفس ایجاد کنیم. اکثر افرادی که اعتمادبهنفس زیادی دارند، تعمداً به تمرین مهارتهایی میپردازند که در انجامشان چندان خوب نیستند. آنها مسیر معمول را ترک میکنند تا خود را در موقعیتهای جدید و چالشانگیز قرار دهند و بدین ترتیب بتواند مهارت بیشتری کسب کنند.
اشتباه یا شکست، کلید پیشرفت است. اشتباهات، تنها مسیر پیشرفت در انجام یک کار و متعاقباً کسب اعتمادبهنفس هستند. اگر نتوانیم پی به اشتباهاتمان ببریم، هرگز نخواهیم توانست چیزی را بهبود دهیم. معمولاً افرادی که هیچ کاری انجام نمیدهند، اشتباه هم نمیکنند. بهقولمعروف، دیکتهی نانوشته، غلط هم ندارد!
فرهنگ تلاش و کوشش را ترویج دهید!
افراد غالباً با این ادعا که نمیتوانند کاری را انجام دهند یا در مقایسه با دیگران در انجام آن ضعیف هستند، تزلزل خود را توضیح میدهند. مثلاً میگویند من بدترین رقاص دنیا هستم یا من در ریاضیات اصلاً خوب نیستم! وقتی فرد چنین دیدگاهی نسبت به خودش دارد، پذیرای احساساتش باشید و کمکش کنید این احساسات را به طور شفاهی بیان کند. سپس از او بپرسید چه چیزی عامل و باعث وجود این احساس است؟ ترسها و تزلزلهایش را بپذیرید اما با ارزیابیهایی که از خود انجام میدهد، مخالفت کنید. مثلاً اگر کسی از ضعف در ریاضیات نزدتان شکایت کرد میتوانید بگویید: میبینم که چقدر در یادگیری ریاضیات تلاش میکنی؛ برای آسانتر شدن یادگیری ریاضی چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ افراد واجد اعتمادبهنفس، برای بهبود وضعیت در حوزههایی که ابتدا به نظرشان سخت میرسد، طرح و برنامه مشخص دارند.
در جستجوی مداوم گنجینههای نهفته باشید!
زندگیتان را به جستجو و کشف بهترین سرمایهها و توانمندیها در خود و دیگران اختصاص دهید. بر مؤلفههای موفقیت، مهارت و توانمندی تمرکز کنید. با اعتمادبهنفس و مثبت باشید و از الگوی توماس ادیسون پیروی نمایید. کسی که بعد از ده هزار بار تلاش نافرجام برای تولید یک لامپ برقی گفت: “من هرگز شکست نخوردم؛ بلکه تنها ده هزار روشی را که به نتیجه نمیرسیدند، کشف کردم “!
عزتنفس و اعتمادبهنفس و ارتباط آن با حسودی
۵ راهکار ساده برای افزایش خودباوری، عشق به خویشتن و افزایش اعتماد به نفس