هوش هیجانی یا عاطفی یا احساسی (Emotional intelligence) به مجموعهای از مهارتها گفته میشود که به ما در شناخت، درک و مدیریت احساسات خود و دیگران و همینطور تأثیرگذاری بر احساسات آنها کمک میکنند.
بنا به نظر مارگارت اندروز یکی از متخصصان و مربیان هوش هیجانی در حوزه رهبری، هوش هیجانی برای ایجاد و مدیریت روابط با دیگران و تأثیرگذاری روی آنها یک مؤلفه ضروری است. یک مهارت کلیدی که به افراد در دوران حرفهای و هر جا که در یک ساختار سازمانی قرار بگیرند، کمک میکند.
پژوهشها نشان میدهند افراد برخوردار از هوش هیجانی بالاتر در مقایسه با افراد دارای هوش هیجانی پایینتر، نوآوری و رضایت شغلی بیشتری دارند.
حالا بیایید قدری دقیقتر به موضوع هوش هیجانی بپردازیم و ببینیم چطور میتوانیم این مؤلفهی اساسی در روابط موفق را بهبود دهیم.
هوش هیجانی از چه اجزایی تشکیل شده است؟
همانطور که گفتیم، هوش هیجانی مجموعهای از مهارتها و رفتارهاست. درحالیکه برخی افراد ممکن است ذاتاً در بعضی جنبهها، مهارت و استعداد داشته باشند، هوش هیجانی، مقولهای است که میتوان آن را آموخت، ایجاد کرد و بهبود بخشید.
هوش هیجانی از چهار جزء اصلی خودآگاهی، خودتنظیمی، آگاهی اجتماعی و مهارتهای اجتماعی تشکیل شده است.
-
خودآگاهی هیجانی
خودآگاهی هیجانی، توانایی شناسایی و درک احساسات خود و تأثیرگذاریمان بر دیگران است. خودآگاهی، سنگ بنای هوش هیجانی بوده و سایر مؤلفههای هوش هیجانی نیز به آن وابسته هستند.
مارگارت اندورز میگوید: همه چیز با خودآگاهی آغاز میشود. خودآگاهی ، شالودهی هوش هیجانی است. اگر از احساساتتان و تأثیر آن بر رفتار دیگران آگاه باشید، میتوانید این احساسات و رفتارها را مدیریت کنید.
احساسات ما خُلقیات، رفتارها، عملکرد و تعاملاتمان را با دیگران تحت تأثیر قرار میدهند. ما هر لحظه از زندگی را با احساسات خاصی سپری میکنیم و سؤال اینجاست که آیا از این احساسات و تأثیر آن بر رفتار خود و دیگران مطلع هستیم؟
با استناد به نظر تاشا اوریچ، محقق، نویسنده و روانشناس سازمانی، افراد خودآگاه، اعتمادبهنفس بیشتری دارند و خلاقتر هستند. آنها همچنین تصمیمات بهتری میگیرند و با ایجاد روابط قویتر با دیگران، با آنها تعامل مؤثرتری دارند.
-
خودتنظیمی هیجانی
خودآگاهی، درواقع دری بهسوی خودتنظیمی هیجانی است. خودتنظیمی به معنای توانایی مدیریت احساسات و رفتارهاست. زمانی که از احساساتمان آگاه باشیم، میتوانیم آنها را مدیریت نموده و احساسات و تکانههای عاطفیِ مزاحم را تحت کنترل قرار دهیم.
مارگارت اندروز میگوید: افراد خودتنظیم میتوانند در شرایط استرسزا و پرتنش، مکث کرده و نفس عمیق بکشند. این کار به آنها کمک میکند تا آرامششان را حفظ کرده و پیش از آنکه حرفی بزنند یا عملی انجام دهند، بهخوبی فکر کنند.
این افراد معمولاً دیدگاه مثبتی به وقایع دارند و میتوانند خود را با شرایط و موقعیتهای مختلف بهخوبی وفق دهند. از سوی دیگر، افرادی که نمیتوانند احساسات و تکانههای منفی خود را مهار کنند، اغلب منجر به بروز زنجیرهای از احساسات منفی در دیگران میشوند.
-
آگاهی اجتماعی
آگاهی اجتماعی به معنای توانایی درک احساسات دیگران و یک مؤلفه کلیدی برای همدلی با آنهاست. جمیل زاکی، پروفسور دانشگاه استنفورد معتقد است همدلی سه جزء اصلی دارد: شناخت احساسات دیگران، تسهیم (به اشتراکگذاری) این احساسات و تمایل برای بهبود آنچه دیگران احساس میکنند.
مارگارت اندروز میگوید: این به دیدگاه و نظر شخصیِ شما از موقعیت آنها ارتباطی ندارد. بلکه باید بتوانید احساس خودِ آنها را در موقعیتی که هستند، درک کنید.
فردی که آگاهی اجتماعی بالایی دارد، مهربانتر بوده و حسن نیت بیشتری از خود نشان میدهد. بااینحال این بدان معنا نیست که چنین فردی به طرف مقابلش هرگز بازخورد منفی نمیدهد. اتفاقاً او میتواند این کار را بهتر از دیگران انجام دهد چون هم فرد مقابل را بهخوبی درک میکند و هم به وی کمک میکند تا احساس بهتری داشته باشد.
-
مهارتهای اجتماعی
خانم اندروز معتقد است که مهارتهای اجتماعی، فرق بین یک مدیر فوقالعاده با یک مدیر خوب را رقم میزنند.
این مهارت که قدرت تأثیرگذاری، مدیریت تعارض، کار تیمی و توانایی الهام بخشی به دیگران را شامل میشود، ایجاد و حفظ روابط سالم با دیگران در کل زندگیتان را امکانپذیر میسازد.
افرادی که مهارتهای اجتماعی بالایی دارند میتوانند در یک تیم یا یک سازمان، منشأ تغییرات عظیمی باشند. چون دیگران را بهخوبی درک کرده و با تکیه بر این ادراک، طوری عمل میکنند تا افراد بهسوی یک هدف مشترک گام بردارند.
برای تقویت هوش هیجانی، باید کار را از مرحله اول یعنی خودآگاهی شروع کنید. بااینحال، خانم اندروز معتقد است که سنجش خودآگاهی کار چندان آسانی نیست. چون شما بهسختی میتوانید از چیزی که خبر ندارید، باخبر باشید!
نشانههای هوش هیجانی
همانطور که گفتیم، هوش هیجانی، مجموعهای از مهارتها و رفتارهاست که میتوان آنها را آموخت یا توسعه داد.
افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند معمولاً:
- دچار سوءتفاهم میشوند
- بهسادگی آشفته میشوند
- غرق احساسات میشوند
- با صراحت و حاضرجوابی مشکل دارند
افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند معمولاً:
- ارتباط بین احساسات و نحوه رفتارشان را بهخوبی درک میکنند
- در شرایط تنشزا خویشتندار و آرام میمانند
- میتوانند دیگران را برای رسیدن به یک نقطه مشترک تحت تأثیر قرار دهند
- افراد بدقلق را با تدبیر و دیپلماسی مدیریت میکنند
سه مرحله برای بهبود هوش هیجانی
ایجاد و بهبود هوش هیجانی، فرایندی مستمر است. این فرایند میتواند از فرد تا فرد دیگر متفاوت باشد. مارگارت اندورز سه مرحله را برای بهبود هوش هیجانی، تشریح میکند:
-
احساساتتان را بشناسید و روی آنها اسم بگذارید
همین حالا چه احساسی دارید؟ آیا میتوانید نامی برایش انتخاب کنید؟ در شرایط استرسزا، معمولاً با کدام احساسات مواجه میشوید و چطور نسبت به آنها واکنش نشان میدهید؟ آیا میتوانید در این شرایط مکث نموده و در واکنشی که قرار است نشان دهید، تجدیدنظر کنید؟ نامگذاری روی احساسات و تعدیل واکنشها، گامی بلند در مسیر بهبود هوش هیجانی است.
-
بازخورد بخواهید
برداشتهای شخصیتان را با دریافت بازخورد از مدیران، همکاران، دوستان یا اعضای خانوادهتان مورد بررسی دقیق قرار دهید. ببینید ارزیابی آنها از هوش هیجانیتان چگونه است؟ مثلاً از آنها بپرسید که واکنشتان در شرایط سخت را چطور ارزیابی میکنند؟ یا در سازگاری، همدلی و مدیریت تعارض چه نمرهای به شما میدهند؟ البته پاسخ آنها ممکن است همیشه همان جوابی نباشد که دوست دارید بشنوید، اما قطعاً همان جوابی خواهد بود که لازم است بشنوید!
-
ادبیات بخوانید
مطالعات نشان دادهاند که خواندن آثار ادبی که شخصیتهای پیچیده در آن ایفای نقش میکنند، میتوانند مهارتتان را در همدلی افزایش دهند. خواندن مطالبی که حاوی دیدگاه دیگران باشد کمکمان میکند که نسبت به افکار، انگیزهها و اعمالشان بینش خوبی کسب کنیم و بدین ترتیب بتوانیم آگاهی اجتماعیمان را ارتقا دهیم.
مقالات خواندنی: