به نام خداوند نون وقلم
خداوند آزادی وعشق وغم
به نام خداوند نان وخداوند جان
دهد روزی اش رابه پیر وجوان
به نام خدادرشروع کلام
حضور عزیزان بگویم سلام
سلامی که از جنس شورونواست
پرازمهرواحسان وعشق صفاست
صمیمانه ترین درودها وشادباش هارانثار شما عزیزان می نمایم وبسیارخرسندم که این جانب فاطمه مومیوند درمقابل نگاه پرمهر شما عزیزان اجرای برنامه می کنم
تاتوانی به جهان خدمت محتاجان کن
به دمی یادرمی یاقلمی یاقدمی
می خوام امروز از کولبران بگم،
کولبرانی که وقتی از خانه تان بیرون میزنید برگشتنتان باخداست می روید تایک لقمه نان حلال دربیاورید تابچه چندماه تان که تازه به دنیا آمده بی لباس ومادری که ضعیف شده زیر بار این همه سختی، بی غذا نماند
عجیب است
چشم انتظاری برای آن پدری که هرلحضه ممکن است خبر بیاورند یاسنگینی بار قلبش را از کار انداخته ویادرکوهستان میان آن همه سختی مین های درزمین نهفته جان پدر را گرفته اند…
غم نان چه بی رحمانه غرق به خونتان می کند وجانتان را می گیرد وخاطره هایتان را به دل کوهستان های سرد وبی رحم می گذارد
می گن بابا آب داد
بابانان داد
اما برای پدران کولبر به شکل دیگری صدق می کند
باباخون برای آب داد
بابا جان برای نان داد
واین دوراهی نان وجان چه ها که نمی کند
وچه چشمان امیدواری که انتظار پدر را می کشیدندواین انتظار ابدی شدوچه پدرانی که در راه نان این را باخود زمزمه می کردند آه…!فرداگل های نوشکفته ام برکدامین گهواره خواهد خفت؟!وچه کسانی برایشان لالایی خواهدخواند؟
وحتی شب هم برای کولبری می گریست که چگونه آخرین نگاهش را به رویای کودک نخوابیده اش میسپارد.
وای کاش برسد آن روزی که نوجوان کولبر،کولبر نباشدونباشد پدری با افکاری شلوغ از ترس آینده فرزندش ،ونباشدچشم تر کودکی در حسرت دنیای رنگارنگ کودکی اش،ونبیند داغی مادری که همین صبح با جوانش دیدار تازه کرده بود،..وای کاش نباشد……
غمناکم واز کوی تو باغم نروم
جز شاد وامیدوار وخرم ندوم
از درگه همچون تو کریمی هرگز
نومید کسی نرفت ومن هم نروم
وقتتون بخیر وبه میل
فاطمه مومیوند
بخش رقابتی :جوان
کد متن : 10
دهمین جشنواره مجریان و سخن.ران ایران – جشنواره سعدی
رییس دهمین جشنواره ملی سعدی : دکتر فریبا علومی یزدی
صفحه اینستاگرام مدرسه سخن