این متن در بخش رقابتی بیست مجری برتر در سیزدهمین جشنواره سعدی رتبه چهارم را کسب نمود و توانست به بخش ده مجری برتر راه یابد.
در این بخش از برنامه، دیدار خانواده اهدا کننده با گیرنده عضو را داریم. اما قبل از آن اجازه میخواهم تا داستان مریم را براتون تعریف کنم.
15 سال پیش بود که همسایهمان مریم و خانوادهاش تصادف کردند. آن زمان مریم 8 ساله بود و مادرش 28 ساله. مریم و پدرش جان سالم از تصادف به در بردند اما مادرش به کما رفت. یک روز گذشت، دو روز گذشت، سه روز گذشت، و در نهایت 17 روز گذشت اما مادر از کما بیرون نیامد.
مادر مریم کارت اهدای عضو داشت؛ او میدانست که به راستی اهدای عضو، هدیه کردن زندگی دوباره و تولدی در کالبد انسانهای دیگر است .
او دوست داشت که هر لحظه که قلبش در سینه دیگری میتپد، با آن قلب با خدا راز و نیاز کند.
مریم به خواسته مادرش احترام گذاشت.
مادر مریم در 28 سالگی، قلب و کلیه و کبدهایش را اهدا کرد به فرزندِ مادر دلواپس دیگری.
15 سال از این اتفاق میگذرد اما مریم هنوز مادرش را در این دنیا احساس میکند و نبض قلبش را میشنود.
و این باعث شد که با خودم فکر کنم که زندگی ادامه دارد چه من باشم، چه نباشم.
وقتی پایان زندگی من میتواند به آغاز دوباره زندگی دیگران بیانجامد. چرا من یک جانبخش نباشم؟ و این طور شد که هم اکنون کارت اهدای عضو را در دستانم میبینید.
من مریم حسینی، از صمیم قلب و دل و جان معتقدم که اهدای عضو بستر مرگ نیست، بلکه بستر زندگی است.
پس بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند. چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشمان یک زن ندیده است. قلبم را به کسی بدهید که از قلب جز خاطره دردهایی پیاپی و آزاردهنده چیزی به یاد ندارد. خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیدهاند و کمکش کنید تا زنده بماند و نوههایش را ببیند. کلیههایم را به کسی بدهید که زندگیاش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه میکند. استخوانهایم، عضلاتم و تک تک سلولهایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزند.
اگر قرار است مرا دفن کنید، بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شود.
اگر آن چه را که گفتم انجام دهید همیشه زنده خواهم ماند.
پس از پرواز رهایی
قلب رنجورم را
به قاب سرد سینهای
هدیه میبخشم
تا همنوای جسم دیگری
سرود مهر را از نو بخواند
و قدر زندگی را نیک بداند…
و تو ای نازنین! آن گاه که به دیـدارم آمدی از ته دل در گوشم بخوان “آسوده بخواب، من امانت دار خوبی هستم.”
خوشبخت ترینِ آدمها، بعد از مرگ زندگی میبخشند. یادمان باشد! زندگى را هم میشود، اهدا کرد!
پس همین امروز برای گرفتن کارت اهدای عضو اقدام کنید. متشکرم.
(پخش کلیپ)
من در بخش بیست مجری برتر، ادامه رویداد قبلی را اجرا کردم و این طور تصور کردم که در میانه رویداد هستیم. همچنین برای این بخش مصاحبه ای تهیه کردم که بر اساس روایتی واقعی است.
پیشنهاد میکنم فیلم هر دو اجرای من را در یوتیوب مدرسه سخن ببینید.
من برای این متن هزینه و زمان گذاشتهام. لطفا هر کجا استفاده کردید نام منبع و اینجانب را بنویسید. امیدوارم برنامه خوبی پیش رو داشته باشید.
اگر سوالی دارید، از طریق کانالهای مجازی زیر با من در ارتباط باشید:
Instagram: @Maryam_hosseini_mojri
مجری: مریم حسینی
مشاور: نازنین ناظم
بخش رقابتی: بیست مجری برتر
استان و شهر: مرکزی-محلات
نام رویداد: میان برنامه جشن تجلیل از خانوادههای اهداکننده عضو
تهران -فروردین ماه ۱۴۰۳
رئیس سیزدهمین جشنواره ملی سعدی: دکتر فریبا علومی یزدی
مطالب مرتبط
متن مجری: مریم حسینی-31 اردیبهشت، روز ملی اهدای عضو
متن مجری : غزل شاه میرزایی-اهدای عضو
متن مجری : مریم حسینی-همایش روز خبرنگار