بسم الله الرحمن الرحیم
خانم ها آقایان سلام و درود بر شما. من مریم نیاکی هستم، دختر سرزمین هنر. رشته دانشگاهیام نقاشی بوده و در حال حاضر مدیریت یک گالری در استان مازندران رو بر عهده دارم.
سال دومی است که دارم در جشنواره سعدی شرکت میکنم و این بار فرصت رو مفید و مغتنم شمردهام تا درباره جایگاه زن در سرزمین هنر صحبت کنم.
بگذارید برایتان یک داستان بر اساس روایتی واقعی تعریف کنم:
«دو سال پیش یک آپارتمان کوچک خریدم که دفتر کارم بشود؛ اما جناب بنگاهی بدون هماهنگی با من برای آپارتمان مستاجری پیدا کرد. به بنگاهی اعتراض کردم که من اصلا مستاجر نمیخواستم و چرا بیاجازه چنین کردی!
اما دیدم مستاجر، خانم جوان فرهیخته سی سالهای است که مدرس تاریخ است و پسر شش ساله ای دارد و دو روز در تهران تدریس میکند و دو روز در شهرستان. از ملاقاتش خوشحال شدم و گفتم شما همین جا باش ولی خیلی مراقبت کن از همه چیز چون اینجا دفتر انتشارات من است و بعد از یکسال به آن احتیاج دارم و نمیتوانم قرارداد را تمدید کنم. دختر هم قبول کرد و ماجرا ختم به خیر شد.
پنج ماه بعد دختر پیش پدرم آمد که همسر سابقم مرا اذیت و آزار میکند و من میترسم و میخواهم خانه را عوض کنم یا بروم شهرستان پیش پدرم. پدرم گفت باشد من اول با شوهر سابقت صحبت میکنم و اتمام حجت میکنم اما اگر فایده نداشت پول تو آماده است، شاید صلاح این باشد که به خانوادهات پناه ببری. چند روز گذشت و دیگر از دختر خبری نشد تا اینکه پلیس با پدرم تماس گرفت و گفت که مستاجرتان را کشتهاند و معلوم نیست قاتل کیست.
آپارتمان پلمپ شد و ما یقین داشتیم که زن جوان را شوهر سابقش کشته است تا اینکه بعدها معلوم شد پدر و برادرش با اسلحه او را جلوی چشم پسر کوچکش کشته اند و جرمش این بوده که چرا درس خوانده، چرا به تهران آمده، چرا تدریس میکرده و چرا از شوهر معتادش جدا شده است.
پدری که قاتل بود از ما شکایت کرد و افراد قبیله به آپارتمانم حمله کردند و پلمپ را شکستند وسایل مقتول را بردند. دیوارها را تخریب کردند و هنوز که هنوز است ما درگیر دادگاه قاتلانیم و همچنان ما را تهدید میکنند و آزار میدهند.
روزی مادرم به پدر دختر گفت: «این دختر چند قرن برای شما زود بود شما لیاقت چنان دختری را نداشتید، او را کشتید تا دیگر نبینیدش تا نفهمید چقدر متعصب و جاهل و بی لیاقتید.»
نه آن پدر هرگز مجازات شد نه آن برادر نه آن شوهر سابق.
نه میدانم قبر آن دختر کجاست و نه میدانم روی سنگ قبرش چه نوشتهاند.
دختر هم استاد تاریخ بود و هم قربانی تاریخ. »
این فاجعه نه اولین بار است که رخ میدهد و نه آخرین بار. حتی ممکن است من و شمایی که امروز اینجاییم خیلیهایمان قربانیان خاموش آزار همسر یا پدر یا برادرمان باشیم. آیا بدان معناست که تمام مسوولیت این عمل زشت بر عهده پدر و برادران مقتول است؟ قطعا نه! همه ما مسوولیم. مسوولیم و باید کاری کنیم و هر یک به سهم خود گام برداریم. سهم من این سخنرانی در سیزدهمین جشنواره ملی سعدی است. سهم شما چیست؟ (مکث طولانی)
از امروز به بعد هر دختری که از حق خود محروم میشود، هر زنی که مورد سوءنیت و سوءرفتار قرار میگیرد، هر بانویی که در زندان جاهلیت مردان زندانی میشود، من و شما مسوولیم. ما مسوولیم که بنویسم، بگوییم، فریاد بزنیم، آگاهی ببخشیم، نجات بدهیم، پشتیبانی کنیم. و اگر ننویسیم، نگوییم، فریاد نزنیم، آگاهی نبخشیم، نجات ندهیم و پشتیبانی نکنیم پاسخی در برابر وجدان و جامعه و جهان و خدا نخواهیم داشت و قطعا اینگونه زندگی، هیچگاه اخلاقی نخواهد بود حتی اگر یک دروغ در طول زندگی نگفته باشیم.
امیدوارم روزی برسد که در ایران عزیزمان گل وجود هیچ دختر یا بانویی به خاطر تعصبات بی اساس و افراد بیاحساس پرپر نشود.
امیدوارم روزی برسد که جایگاه زن در سرزمین هنر از آنچه هست والاتر شود و بالاتر برود.
از توجه شما بینهایت سپاسگزارم. بدرود.
منابع:
- کانال دکتر مجتبی لشکربلوکی
- نقل داستان از عرفان نظرآهاری
این متن از این لحاظ قابل توجه است که از روایت و داستانی واقعی حرف میزند. و به عنوان یکی از زنان این جامعه، تمایل داشتم تا در مورد زنانی که تحت خشونت خانگی و ظلم قرار گرفتهاند، صحبت کنم.
برای این متن یک زیرصدای اختصاصی تهیه شده است. اگر تمایل به دریافت آن دارید میتوانید با من در شبکههای اجتماعی در ارتباط باشید:
Instagram: Niaki.art
همچنین از شما دعوت میکنم تا فیلم سخنرانی بنده را در کانال یوتیوب مدرسه سخن ببینید.
من برای این متن هزینه و زمان گذاشتهام. لطفا هر کجا استفاده کردید نام منبع و اینجانب را بنویسید. امیدوارم برنامه خوبی پیش رو داشته باشید.
سخنران: مریم نیاکی
مشاور: نازنین ناظم
بخش رقابتی: بیست سخنران برتر
استان و شهر: مازندران-قائمشهر
موضوع: قربانی تاریخ
تهران -فروردین ماه ۱۴۰۳
رئیس سیزدهمین جشنواره ملی سعدی: دکتر فریبا علومی یزدی
مطالب مرتبط