متنی که در ادامه میخوانید نمونهای از یک متن مجریگری برای گرامیداشت روز پرستار است. در این متن تلاش شده با تأکید بر جایگاه مهم پرستاران در جامعه و خدمات ارزندهای که ارائه میدهند، از آنها قدردانی شایستهای به عمل آید.
در این متن نمونه، هدف این است که حتیالامکان از زاویهای جدید به نقش پرستاران در جامعه پرداخته شود؛ تا مخاطبان از زحمات و جانفشانیهای این عزیزان درک بهتری حاصل کنند. استفاده مناسب از زبان بدن و مکثهای مناسب حین خوانش، میتواند تأثیرگذاری متن روی مخاطبان را افزایش دهد. شایانذکر است که مکثها و اشعار قیدشده در برخی قسمتهای متن، صرفاً جنبه پیشنهادی دارد؛ بنابراین سخنران مُجاز است به هر شکلی که میتواند از تکنیکهای سخنرانی برای بهبود قابلیت اثرگذاری استفاده کند.
معرفی سخنران
مجری: حضار گرامی؛ آقایان و بانوان ارجمند تا لحظاتی دیگه در خدمت جناب آقای/ سرکار خانم … خواهیم بود. همراه با تشویق شما عزیزان از ایشون دعوت میکنیم که به روی صحنه تشریف بیارن….
سخنران:
-
بخش ابتدایی
به نام نامی حق
به نامِ خداوندِ شعر و سخن | نُخُستین سخن در همهْ انجمن
به نام آنکه هستی نام ازو یافت | فلک جنبش، زمین آرام ازو یافت
به نام خداوند لوح و قلم / حقیقت نگار وجود و عدم
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه شما خوبان و سروران عزیز؛ امیدوارم که حالتون خوب، دلتون گرم و لبتون خندون باشه. بنده … هستم و از اینکه فرصتی دست داد تا به مناسبت این روز فرخنده یعنی روز پرستار در محضر شما بزرگواران باشم، پروردگار متعال رو شاکرم… پیشاپیش از بذل توجه و التفات شما عزیزان به عرایضم بسیار سپاسگزارم؛
اول صحبتام از حال خوب و دل گرم و لب خندون گفتم (مکث)؛ چند وقت پیش داشتم به این فکر میکردم چطور میشه که حال یه آدم خوب باشه؟ یه آدم چطور میتونه از بودن خودش حس خوبی داشته باشه؟ (مکث) وقتی این سوال رو از یکی از دوستام پرسیدم، جواب جالبی بهم داد؛ بهم گفت کافیه بتونی خودت رو پیدا کنی؛ (مکث همراه با تعجب) انصافاً جواب غافلگیرکنندهای بود؛ با تعجب ازش پرسیدم خودم رو پیدا کنم؟؟؟ چه جوری؟ یعنی چی اصلا؟ (مکث همراه با کنجکاوی) گفت یعنی بفهمی چه نقشی توی بازی زندگی داری؟ برای چی اومدی و چه تأثیری روی دنیای اطرافت میذاری؟ با اینکه هنوز درک درستی از حرفاش نداشتم اما با خودم گفتم چه تفسیر قشنگی… خلاصه گذشت… (مکث طولانیتر)
بعد از چند هفته موقع خوندن یه مقاله با جمله فوق العادهای از ماهاتما گاندی روبرو شدم… گاندی میگه بهترین راه برای پیدا کردن خودت اینه که خودت رو در خدمت به دیگران گم کنی… (مکث)؛ گاندی حرفای قشنگ زیادی داره اما به نظر من این یکی از زیباترین جملاتش بود. جملهای که ارزش کمک کردن به همنوعان رو به شکلی گویا بیان میکنه. با مرور این جمله شاید بهتر بتونیم شأن و منزلت افرادی که زندگیشون رو صرف خدمت به دیگران و مخصوصاً بیماران میکنن، درک کنیم. اونایی که برای آسایش و آرامش بیمار از جون مایه میذارن و توی این راه از هیچ کوششی دریغ نمیکنن.
-
بخش میانی
پرستاران را میگویم؛ همان فرشتگان سپیدپوش را که حضورشان حتی در بحرانیترین شرایط میتواند التیامبخش دردهایمان باشد. میتواند آبی باشد بر آتش تنشها و نگرانیهایمان؛ همانها که پرستاری را نه شغل و حرفه که بهنوعی، دین و آیین خود میدانند. همانها که با بالهای نامرئی، در ساعات تلخ دردمندی، شربت آرامش را به کاممان میچشانند. آنها زائران مسیر عشق هستند و بهراستی که چه عاشقانه این مسیر را میپیمایند.
ناجی مهرّی و در این جامهی یار آمدی
در شب بیماریم از بهر تیمار آمدی
از تو گویم ای همه مهد امید و لطف و مهر
ای تو که با نام نیکوی پرسـتار آمدی
بعید است قلم و زبان بتوانند در وصف مقام پرستار نمره قبولی بگیرند. نه! پرستاران در لغات نمیگنجند. اسم پرستار و رسم پرستار آنقدر عظیم است که واژهها، تاب و توان توصیف ندارند. بین ظرف و مظروف تناسبی نیست؛ دلشان میترکد واژهها؛ از بس که آنها کوچکاند و پرستاران بزرگ…
چه خوش گفت سنایی بزرگ که:
نتوان وصف تو گفتن که تو در وصف نگنجی
پرستاران، پرستاری را نه با حرف و شعار که با عمل و اقدام معنا میکنند؛ درست مثل زینب کبرا که روز پرستار به نام زیبای ایشان مزین شده؛ شیرزنی که هرچند خود کوهی از درد و رنج بود، اما خم به ابرو نیاورد و هر آنچه داشت، در راه مراقبت از رهروان دین در طبق اخلاص نهاد. او که همزمان با پرستاری از مجروحان، با ارادهای راستین و با کردار و گفتار بیمانندش، منادی امید و زندگی برای همه مصیبتزدگان دشت کربلا بود. امروز با اطمینان میتوان جامعه پرستاری ایران را ادامهدهندهی برحق طریقتِ «محبوبه المصطفی» دانست. روزهای سیاه کرونا را یادتان هست؟ همان روزهایی که این فرشتگان سپیدپوش، در خط مقدم مبارزه با این بیماری شوم جانفشانیها کردند؛ حماسهها آفریدند و عاشقانهها سرودند… دستهایشان خالی اما از قلبهایشان عشق میجوشید؛ و نهایتاً همین عشق بیدریغ بود که باز چارهساز شد؛ بسیاری از پرستاران، آسمانی شدند تا با رفتنشان، ماندن را برایمان معنا کنند… درست همان کاری که سلحشوران دلاور ایرانی در جنگ هشتساله انجام دادند…
یادمان نرود که شیرینی این روزهایمان را آسان بازنیافتهایم؛ این شیرینی، زادهی شور پرستاران است… شور عشقی که البته گاه با پروازشان به آسمان به تلخی زد… عشقی که بهایی به قیمت جان داشت… باشد که بیش از پیش، قدردانشان باشیم…
-
بخش پایانی
میخوام تشکر صمیمانه ای از همه شما سروران داشته باشم و تاکید کنم که بیان عرایضم در محضر شما عزیزان، افتخار بزرگی برای منه… امیدوارم با همین زبان قاصر و قلم عاجز تونسته باشم به سهم خودم از این آزمون سربلند بیرون بیام….
اما درباره آنچه گفتم باید بگم که به خیال خودم سعی کردم فرصت رو مغتنم بدونم و تا جایی که همه پرستارای عزیز این مرز و بوم سپاسگزاری کنم. بااینحال همونطور که عرض کردم به جا آوردن حق مطلب با استفاده از کلمات، کار فوق العاده سخت و شاید محالی باشه… از صمیم قلب برای پرستارای دلسوز و فداکارمون آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم توی روزهای بحرانی مثل ایام کرونا، اگر نمیتونیم یار خاطرشون باشیم، اقلاً بارِ خاطر نباشیم. حرفهای خیلی زیادی توی دلم باقی مونده، اونقدر زیاد که میتونم ساعتها درباره روز پرستار با شوق و اشتیاق تمام صحبت کنم؛ اما خب میدونم که مجال تنگه و به همین دلیل، ترجیح میدم به بیان همین مختصر بسنده کنم که به قول افصح المتکلمین، سعدی بزرگ:
سخن از نیمهْ بُریدم که نگه کردم و دیدم *** که به پایان رِسَدَم عمر و به پایان نرسانم
باز هم از همه شما گرامیان ممنونم… برقرار و برمدار باشید…
متن مجری مائده رعنا همایش روانشناسی، تعلیم وتربیت و سبک زندگی
متن مجری مریم سهرابی کنگرهه زن محور سلامتی، جسمی، روحی، روانی واجتماعی
متن مجری انیس عالی زاده زندگی را دور نندازیم – اهدای عضو
متن مجری زهرا شفیعی همایش آگاه سازی جامعه بر اختلالات طیف اتیسم